دخترم پاییز(مجموعه شعر) سیده فائقه واقعه دشتی (روشنا)
«پاییزی دیگر و عطر پیراهنی که هنوز بر بند دلم تاب می خورد به نبودنت عادت نکرده ام… »
ادبیات،فلسفه و روانشناسی، علوم اجتماعی
«پاییزی دیگر و عطر پیراهنی که هنوز بر بند دلم تاب می خورد به نبودنت عادت نکرده ام… »
«گربه ها نمی توانند بخندند یا حتی لبخند بزنند به همین خاطر وقتی نگاهشان می کنی همیشه خیلی جدی هستند. شُوآن گربه یک چشم یکی از همین گربه ها است که پشت صورت جدی اش قلبی از طلا دارد.»
« به خانه ی پدری می رسد، دست روی زنگ می گذارد و نمی زند کمی مکث می کند خلاصه زنگ می زند کسی باز نمی کند، کلید را از کیف در می آورد و در را باز می کند READ MORE
شانسی گفتم: «فکرمیکنم توفیزیکدانی،نیستی «گالیا»؟» او گوش بزنگ شد. «خوب،که چه؟» «تومیتوانی فکرچندگانه بودن جهان راپیش خودت مجسم بکنی؟ دنیاهایی راکه درکنارهم اند دنیاهایی که هم ازیکدیگرخیلی دورند وهم به هم خیلی نزدیکند؟» «فرضاً که باشند. چنین READ MORE
پاشم از اتاقم برم بیرون و به مادرم بگم با یکی از خواستگارهام موافقت میکنم که همین جمعه بیان به خواستگاری. آره بهتره. ولی یادم باشه اون قد متوسطه رو بگم بیاد؛ قد بلنده رو میخوام چی¬کار؟ من که همیشه READ MORE
حقیقت کلیدی این کتاب چنین است که شما میتوانید بدنتان را برای سوزاندن چربی، با تغییری ساده در رژیمتان در طول یک دورهی چند هفتهای تربیت کنید و بدین ترتیب قند خون و گلیکوژن را تبدیل به سوخت ثانویهی بدنتان READ MORE
اوچورود موتی رخابم عاشق تی سنگا، آبم تونبی سبزه بونه مریم بوجار؟ تونبی قد کشنه دامانه دار؟ تو ساهاله، ولگ زنه دریا کنار؟ اوچورود برزگرم، گولیش بپا خجره بدستم، آبسوارم، آبسوار
سرش را تکان داد و گفت: امتحانش خیلی راحت است. با یک کلمه میشود فهمید. وقتی دید با تعجب نگاهش میکنم، گفت: میخواهی بفهمی؟ از یکی پرسید: بگو یک. او از ته حلق گفت: یک. راست میگفت. افغانی بودند. به READ MORE
ا ین کتاب قصه ی دختر یک جادو گر است که بزرگترین آرزویش زیبا شدن است و برای تحقق آن به دنبال معجونی جادویی می گردد. نویسنده در این داستان قصد دارد تا مخاطب را متوجه ی این پیام سازد READ MORE
این کتاب قصه ی دخترکی ست که قصد دارد بپاس قدردانی از زحمات مادرش بهترین هدیه را برای تولد او تهیه کند. نویسنده در این داستان سعی می کند تا مخاطب را متوجه ی این پیام سازد که از نگاه READ MORE