سقوط (مجموعه داستان) نوشته‌ی سعید تغابنی

سقوط (مجموعه داستان) نوشته‌ی سعید تغابنی

«حالا باز همان خیابان بود و همان موزیسین‌های شهرداری با همان سبیل‌های آنکادر شده در همان لباس‌های فُرم شان که یک دانه لک هم نداشت. موسیقی می‌نواختند و گله به گله محکومین دیگری که چشم‌هاشان همگی به گود نشسته و در صف و در انتظار مجازات بودند. انگار جهنم آشویتس دوباره زنده شده بود و کاپوها به صفْ محکومین را روانه‌ی کوره‌های آدم سوزی می‌کردند… .»

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *